سفر دوم به کُردستان عراق بود - به همراه دو تن از فرهنگیان چهارمحال بختیاری به مناسبت فستیوال باباطاهر شاعر و عارف لُر که مرد میانسالی در حالی که دست دختر نوجوانی را در دست داشت با خوشرویی به طرفمان آمد و احوالپرسی و روبوسی نمود ما سه تن ملبس به چوغا و دبیت و کلاه خسروی که لباس رسمی لری بختیاری است بودیم که شخص مورد نظر پس از معرفی خود که معروف به ملاحسن بود روی به من کرد و گفت : " جومه باوگم اَ بینم ده "از آنجایی که آشنایی نسبی به زبان لکی داشتم رو به دوستانم کردم و گفتم می گوید: لباس پدرم را به من بده – بی درنگ چوغایم را به او دادم و به راحتی به تن کرد و کلاه خسروی را نیز آنچنان که من و همراهانمان به سرداشتیم مایل به سر نهاد سپس با فارسی شکسته توام لکی گفت مه لُرِم . لُر ایما مسجد سلیمانه دیزفولِ - نام فامیلی اش هم صالحی گرمیانی بود اهل گرمیان کرکوک .پس از گرفتن چندین عکس با لباس بختیاری و تعارفات و دعوت به مهمانی از ما خداحافظی کرد ایشان همانطوری که در یکی از مقالاتم از ایشان نام بُردم در مقطع دکترا دانشگاه بیروت درس می خواند و همراه خانواده ساکن لبنان بودند که به خاطر تعطیلات کریسمس به زادگاهش آمده بود و چون شنید بزرگداشت باباطاهر را برگزارکرده اند همان روز از کرکوک همراه با دخترش شرکت کرده بود . وقتی که پای صحبت ملا حسن نشستم مشخص شد که صالحی های گرمیانی در هفت الی هشت آبادی در حومه کرکوک سکونت دارند که ریشه ی لُری بختیاری دارند و از هم تیرگی های چارلنگ محمود صالحی بختیاری اند که تیره هایی از این طایفه در سردشت و دزفول و حوالی فریدن و برخی شهرهای لُرستان ساکنند . بنا به گفته جناب آقای داریوش صالحی یکی از فرزندان علیمردان خان گپ به نام قلیخان محمود صالح (ممصاله) پس از کشته شدن پدر در دربار کریمخان گروگان بود که همزمان با مرگ لطفعلی خان چون راه بازگشت به بختیاری را در خود ندید با وابستگانشان به عثمانی رفتند . آقای داریوش صالحی ادامه می دهد ( البته بیشتر گمان است) این صالحی ها از فرزندان و اعقاب همان قلیخان هستند . یا برخورد با مرد جوانی که فامیل هرمزیانی داشت و سالها در محبسگاه ابوغریب اسیر بعثی ها بود و از طایفه بزرگ لُرهرمزیانی در کردستان صحبتها و ناگفته هایی داشت وقتی احوال این مردم لُر را به حضور و ملاقات با پرفسورزند که از لُرهای زند در کردستان عراق است می پرسی دیگر حنای برنامه نویسان و تهیه کنندگان شبکه تلویزیونیی که می خواهد در خاک لرستان هویت لر را خدشه دارکند هرگز رنگی ندارد . چرا که لُر ممیراست :
لُر ، ای لُر اَی لُر ، ای لُر ، لُر پیاهی
ستینی ! وا خدا خوت شابه شاهی
بَوُت اَفتو که دات هم ماهِ پُر بی
سرِ دِشمِن وَره پات هی به تُر بی
خوت ایدونی همه دونن وطندار !
دلت آرنگ ئی مُلکِ کنه کار
به ئی خاک ، نوم تو هی سرفرازه
وری ای کُر که تاریخ وت اینازه
خوشا ایران که داره لُر به مالس
به هر مالی دوصد رستم زالس
ولات لُر پُراپُر سر دیاری
ممیرا لُر که داره بختیاری
ممیرا لُر ممیرا لُرسونی
که داره گئویلی چی مَه مِسونی
ممیرا لُر ممیرا کُهگیلویه
خوشا بیر احمدش که خش سرویه
ممیرا ئی لُرون لک زبونم
برارون و ککایل مهربونم
لُر ای لُر ! " سخت ِسی مو لُر ول آبو "
مو نیخوم لُر اسیر تینگُر آبو
